دسته بندی محصولات
فیلتر براساس قیمت
از:
ريال
تا:
ريال
معیارهای جستجو
ارائه کنندگان

غلامحسین ساعدی

غلامحسین ساعدی (زادهٔ ۲۴ دی ۱۳۱۴، تبریز – درگذشتهٔ ۲ آذر ۱۳۶۴، پاریس) با نام مستعارِ گوهرِ مراد، پزشک و نویسنده پُرآوازه ایرانی بود. ساعدی نمایشنامه نیز می‌نوشت و با بهرام بیضایی و اکبر رادی از نامدارترین نمایشنامه‌نویسان زبان فارسی به‌شمار می‌رود. براساس شاهکار او گاو فیلم مشهوری به همین نام ساخته شده‌است. او گرایش سیاسی به سازمان چریکهای فدایی خلق داشت.

ساعدی در ادبیات و اندیشهٔ سیاسی از پیروان جلال آل احمد به‌شمار می‌رفت؛ و از اوایل تشکیل کانون نویسندگان ایران بدان پیوست؛ ولی عمرش دیری نپایید، پس از انقلاب ۱۳۵۷ از راهِ پاکستان به فرانسه گریخت. وی سال ۱۳۶۴ در پاریس جان سپرد و در گورستان پرلاشز، با تشییع جمع بزرگی از ایرانیان پاریس، به خاک سپرده شد.
ساعدی در ۲۴ دی ۱۳۱۴ در تبریز و در خانواده‌ای کارمند و به قول خودش اندکی بدحال به دنیا آمد. پدرش، علی‌اصغر، کارمند دولت و مادرش، طیبه، خانه‌دار بود. اگرچه پدربزرگ مادری او از مشروطه‌خواهان تبریز بود و خانوادهٔ پدری‌اش در دستگاه ولیعهدِ وقت، مظفرالدین‌شاه، شغل و مقامی داشتند، ولی وضع اقتصادی خانواده مناسب نبود. در مهرماه ۱۳۲۱ دورهٔ ابتدایی را در دبستانِ بدر آغاز کرد و در سال ۱۳۲۷ توانست گواهی‌نامهٔ ششم ابتدایی خویش را بگیرد. علی‌اکبر ساعدی، برادر غلامحسین، دربارهٔ برادرش و مدرسهٔ طالقانی (منصور سابق) تبریز می‌گوید:

غلامحسین ساعدی، پس از پایان تحصیلات ابتدایی در دبستان بدر، کوچهٔ غیاث در خردادماه سال ۱۳۲۷ گواهی‌نامهٔ ششم ابتدایی گرفت و در مهرماه همان سال برای ادامه تحصیل وارد دبیرستان منصور شد. دبیرستان منصور در زمینی بنا شده بود که قبلاً قبرستان بود. به هنگامی که منصور استاندار آذربایجان شده بود این دبیرستان سروسامان گرفت و برای همین نام منصور را روی دبیرستان ما گذاشته بودند. دبیرستان خیلی خوبی بود، معروف بود، اُتوریته داشت و خیلی هم از خانهٔ ما دور نبود.

ساعدی هنگامی که در دبیرستان مشغول به تحصیل بود اولین داستان‌هایش در هفته‌نامهٔ دانش‌آموز چاپ شد. هم‌چنین داستان بلندی به نام از پانیفتاده‌ها نوشت که مجلهٔ کبوتر صلح آن را به چاپ رساند.
او در نوجوانی به سازمان جوانان فرقهٔ دموکرات آذربایجان پیوست و در هفده سالگی مسئولیت انتشار روزنامه‌های فریاد، صعود و جوانان آذربایجان را به عهده گرفت. وی در تابستان ۱۳۳۲ و هنگامی که ۱۸ سال داشت به اتهام همکاری با فرقه، مدتی در زندان شهربانی تبریز حبس شد.
ساعدی در خردادماه ۱۳۳۳ توانست دیپلم طبیعی خود را بگیرد و یک سال بعد و در بیست‌سالگی در دانشگاه تبریز تحصیل پزشکی را آغاز کرد.

دانشگاه و تحصیل پزشکی
دوران دانشجویی ساعدی در تبریز با فعالیت‌های سیاسی و شرکت در جنبش‌های دانشجویی و آشنایی و دوستی با افرادی چون صمد بهرنگی همراه بود. وی در همین دوران نوشتن داستان کوتاه را نیز با جدیت بیشتر پیگیری کرد. داستان‌های شکایت و غیوران شب و نمایش‌نامهٔ سایه‌های شب حاصل آن دورهٔ کاریِ اوست. او همچنین در همین زمان مجموعه‌داستان کوتاهِ شب‌نشینی باشکوه را در تبریز منتشر کرد و نمایش‌نامهٔ کلاته گل را نیز به‌صورت مخفی در تهران به چاپ رساند.

تهران، سربازی و روان‌پزشکی
به دلیل محتوای مقاله‌ها و داستان‌هایش، به‌رغم داشتن مدرک پزشکی، به‌عنوان سرباز صفر در پادگان سلطنت‌آباد تهران خدمت کرد و از همین دوران با محافل ادبی و هنری تهران آشنا شد و داستان‌های او در مجلهٔ سخن به چاپ رسید. وی تحصیلات خود را با درجهٔ پزشکی عمومی، و دکترای تخصصی روان‌پزشکی در تهران به پایان رساند. در بیمارستان روانی روزبه مشغول به کار شد و پیش از اینکه حرفهٔ پزشکی را به نفع نویسندگی رها کند، در مطبش که در خیابان دلگشا در تهران قرار داشت، بیشتر اوقات بدون گرفتن حق ویزیت بیماران را معاینه می‌کرد.تجربه‌های این دوران به شناخت عمیق‌تر او از انسان و پیچ‌وخم‌های روح و روان کمک کرد. وی مطب دلگشا را بعدها چنین توصیف می‌کند:

آنجا یک دنیای عجیب‌وغریبی بود و بعد، یکی هم این بود که چون من طبیب بودم و همیشه توی مطب بودم آنجا به یکی از پایگاه‌های عمدهٔ روشنفکران آن روز تبدیل شده بود. آل‌احمد، شاملو، بروبچه‌های نویسنده، به‌آذین، سیروس طاهباز، م. آزاد و دیگران همیشه آنجا بودند.
نمایش‌نامه
ساعدی نخستین نمایش‌نامهٔ خود را با نام پیگمالیون در ۲۱سالگی نوشت.

۱۳۳۹ - کار بافک‌ها در سنگر
۱۳۴۰ - کلاته گل
۱۳۴۲ - ده لال‌بازی (۱۰ نمایش‌نامهٔ پانتومیم)
۱۳۴۴ - چوب‌به‌دست‌های ورزیل
۱۳۴۴ - بهترین بابای دنیا
۱۳۴۵ - پنج نمایش‌نامه از انقلاب مشروطیت
۱۳۴۶ - آی باکلاه، آی بی‌کلاه، انتشارات نیل
۱۳۴۶ - خانه روشنی (پنج نمایش‌نامه)
۱۳۴۷ - دیکته و زاویه (دو نمایشنامه)
۱۳۴۸ - پرواربندان
۱۳۴۹ - وای بر مغلوب
۱۳۴۹ - ما نمی‌شنویم (سه نمایش‌نامه
۱۳۴۹ - جانشین
۱۳۵۰ - چشم در برابر چشم
۱۳۵۲ - مار در معبد
۱۳۵۲ - قوردلار
۱۳۵۴ - عاقبت قلم‌فرسایی (دو نمایش‌نامه)
۱۳۵۴ - هنگامه آرایان
۱۳۵۵ - ضحاک
۱۳۵۷ - ماه عسل
مجموعه داستان‌ها
نخستین اثر داستانی او به نام خانه‌های شهر ری در ۱۳۳۶ در تبریز منتشر شد.

۱۳۳۴ - خانه‌های شهر ری
۱۳۳۹ - شب‌نشینی باشکوه
۱۳۴۳ - عزاداران بَیَل (هشت داستان پیوسته)
۱۳۴۵ - دندیل (چهار داستان)
۱۳۴۵ - گور و گهواره (سه داستان کوتاه)
۱۳۴۶ - واهمه‌های بی‌نام‌ونشان (شش داستان کوتاه)
۱۳۴۷ - ترس و لرز (شش داستان کوتاهِ پیوسته)
۱۳۷۷ - آشفته‌حالان بیداربخت (ده داستان کوتاه)
رمان
۱۳۴۴ - مقتل
۱۳۴۸ - توپ
۱۳۵۳ - تاتار خندان
۱۳۵۵ - غریبه در شهر
جای پنجه در هوا (ناتمام)
فیلم‌نامه
۱۳۴۸ - فصل گستاخی، تهران: انتشارات نیل
۱۳۴۹ - ما نمی‌شنویم، تهران: انتشارات پیام
۱۳۵۰ - گاو
۱۳۵۷ - عافیتگاه، تهران: انتشارات اسپرک
۱۳۶۱ - مولوس کورپوس
چاپ‌نشده - دایرهٔ مینا
چاپ‌نشده - رنسانس
۱۳۵۱ - آرامش در حضور دیگران (از کتاب «واهمه‌های بی‌نام و نشان»)
تک‌نگاری‌ها
۱۳۴۲ - ایلخچی
۱۳۴۳ - خیاو یا مشکین‌شهر
۱۳۴۵ - اهل هوا[۲۵]
ترجمه
۱۳۴۲ - شناخت خویش، نوشتهٔ آرتور جرسیلد، با محمدنقی براهنی
۱۳۴۲ - قلب، بیماری‌های قلبی و فشار خون، نوشتهٔ ه. بله‌کسلی، با محمدعلی نقشینه
۱۳۴۳ - آمریکا آمریکا، نوشتهٔ الیا کازان، با محمدنقی براهنی
نمایش‌نامه‌های اجراشده
۱۳۴۲ - پانتومیم "فقیر"، با بازی جعفر والی، در تلویزیون
۱۳۴۴ - نمایش "چوب‌به‌دست‌های ورزیل"، به کارگردانی جعفر والی؛ نمایش "بهترین بابای دنیا"، به کارگردانی عزت‌الله انتظامی، در تئاتر سنگلج
۱۳۴۵ - نمایش " بام‌ها و زیربام‌ها " و "از پانیفتاده‌ها"، به کارگردانی جعفر والی، در تلویزیون؛ "ننه اِنسی"، به کارگردانی جعفر والی، در تئاتر سنگلج؛ نمایش "گرگ‌ها" و "گاو"، به کارگردانی جعفر والی، در تلویزیون
۱۳۴۶ - نمایش "آی باکلاه، آی بی‌کلاه"، به کارگردانی جعفر والی، درتئاتر سنگلج؛ نمایشنامه‌های "خانه روشنی"، به کارگردانی علی نصیریان؛ نمایش‌نامهٔ "دعوت"، به کارگردانی جعفر والی، در تئاتر سنگلج؛ نمایش‌نامهٔ "دست بالای دست"، به کارگردانی جعفر والی؛ "خوشا به حال بردباران"، به کارگردانی داوود رشیدی، در تلویزیون
۱۳۴۷ - نمایش "دیکته و زاویه"، به کارگردانی داوود رشیدی، در تئاتر سنگلج
۱۳۴۸ - نمایش "پرواربندان"، به کارگردانی محمدعلی جعفری، در تهران و شهرستان‌ها
۱۳۴۹ - نمایش "وای بر مغلوب"، به کارگردانی داوود رشیدی، در تئاتر سنگلج
۱۳۵۱ - نمایش "چشم در برابر چشم"، به کارگردانی هرمز هدایت، در سالن دانشجویی
۱۳۶۳ - نمایش "اتللو در سرزمین عجایب"، به کارگردانی ناصر رحمانی‌نژاد در فرانسه و چند شهر دیگرِ اروپا
یادبود

مرورگر شما بسیار قدیمی است!
جهت مشاهده این وب سایت به صورت صحیح، بروزرسانی مرورگرتان ضروری خواهد بود. بروزرسانی مرورگر
×