چرا مخالفت با اصل پانزده قانون اساسی؟

متن کامل

در گفتگو با ناصر فکوهی

آمار در ایران چندان قابل اعتماد نیست، با وجود این عموما رقم مورد اجماع نسبی، 50 درصد جمعیت ایران است که زبان مادری غیر از فارسی دارند. بنابراین، به نظر می رسد  تعداد دانش آموزان دو زبانه بسیار زیاد باید باشد. اما سوای آنکه چه عدد و رقمی درست است،  قانون اساسی جمهوری اسلامی در اصل پانزدهم آن، آموزش زبان مادری را حق این دانش آموزان اعلام کرده است و هرچند از امسال این اصل به صورت محدود به اجرا گذاشته شده است، اما هنوز  با  اجرای کامل و جدی آن فاصله زیادی داریم.

برخی آمارها حاکی از آن است که بیش از 75 درصد از دانش آموزان ایران را افراد دوزبانه تشکیل می دهد با این حال ما هنوز در ایران شاهد اراده ای جدی برای تغییر سیاست های آموزشی و به رسمیت شناسی زبان های دیگر در کنار زبان فارسی نیستیم، به نظر شما موانع اصلی آموزش به زبان مادری در ایران چیست؟
آمار در ایران چندان قابل اعتماد نیست، با وجود این عموما رقم مورد اجماع نسبی، 50 درصد جمعیت ایران است که زبان مادری غیر از فارسی دارند. بنابراین، بهر تقدیر تعداد دانش آموزان دو زبانه بسیار زیاد باید باشد. اما سوای آنکه چه عدد و رقمی درست است،  قانون اساسی جمهوری اسلامی در اصل پانزدهم آن آموزش زبان مادری را حق این دانش آموزان اعلام کرده است و هرچند از امسال این اصل به صورت محدود به اجرا گذاشته شده است اما هنوز  با  اجرای کامل و جدی آن فاصله زیادی داریم.

دلیل عمده عدم اجرای این اصل آن بوده که در دوره دفاع مقدس، خطر تنش های قومی در مرزها  به وسیله  بالا گرفتن احساسات  ملی گرایی قومی به دلیل اجرای این  قانون،  مطرح می شد. هر چند این امر  چندان به نظر من درست نبود  و چنین خطری وجود نداشت و برعکس عدم اجرای این قانون گرایش های ضد ملی را تقویت می کرد و کند. اما بهر حال شرایط جنگی ، شرایط خاصی هستند و الزامات زیادی را  ایجاد می کنند و محور اساسی هم  دفاع از کشور بود.

اما پس از جنگ، مانع اصلی به نظر من نه در حوزه سیاسی مرکزی، بلکه در  نوزایی نوعی پان ایرانیسم جدید در نزد گروهی از روشنفکران ایران بود که به همراه خود نوزایی قوم گرایی ها و ملی گرایی های قومی منطقه ای (پان ترکیسم،  و سایر «پان ها») را نیز داشت. اصولا  این  دو  رویکرد افراطی همواره در تاریخ ایران معاصر  یکدیگر را تقویت و  وجود یکدیگر را توجیه می کرده اند. البته پان ایرانیست ها در سال های اخیر زیر لوای دفاع از زبان فارسی و جو عمومی نژاد پرستی که قدرت های بزرگ نیز آن را در کشور تقویت می کنند تا بتوانند فشار بیشتری بر قدرت مرکزی بیاورند، بسیار تشویق شده اند. این گروه، بر خلاف قوم گرایان که پیشینه آنها به دلیل تجزیه طلبی و ایجاد تنش های قومی در تاریخ معاصر بیش از آن  روشن است که بتوانند خود را تبرئه کنند، اغلب  بدون استفاده از این عنوان (پان ایرانیست)  خود را پشت نوعی «ملی گرایی»  پنهان می کنند که در سال های اخیر حتی  تلاش می کنند آن را در  هم سویی با  باورهای دینی اسلامی نیز نشان بدهند تا بیشتر فضا برای  خود مساعد کنند. اما در واقعیت قضیه پان ایرانیست ها، گرایشی هستند که از لحاظ سیاسی در ایران کمتر، اما در جهان بسیار شناخته شده اند، این گروه همان راست افراطی نو فاشیست است که امروزه در آمریکا اما به ویژه در اروپا  در احزاب راست افراطی،  اسلام هراسی را تبلیغ می کند. متاسفانه در ایران این گروه ها توانسته اند در برخی از نهادها و به ویژه در بسیاری از رسانه ها،  با عنوان دفاع از زبان فارسی و فرهنگ ایرانی  راه یافته و به همین عنوان  ایده های خود را گسترش دهند و همین گروه هستند که در سال های آخر بیشترین تلاش را برای  جلوگیری از اجرای اصل پانزده داشته اند و گروهی از مسئولان دولتی را نیز قانع کرده اند که باید این اصل را به فراموشی سپرد. این گروه البته اصولا نه اعتقادی به انقلاب اسلامی دارند و نه به باورهای دینی و سنتی مردم، بلکه بسیار با باستان گرایی پهلوی اول (رضا خان) نزدیک هستند و برای آنها بزرگترین قهرمان تاریخ ایران همان  مستبد ابتدای قرن است که  شدیدترین مبارزه را با اقوام ایران انجام داد. اما در برابر مشکلی که با  اصل پانزده دارند، هر بار سخن از قانون اساسی به میان می آید، آنها  شرایط خاص انقلاب را مطرح می کنند که سبب شد برخی از اصول درون آن راه یابند، اما  بر آن تاکید دارند که این اصول نباید اجرا شود. وقتی این گروه از «ایران بزرگ»، از «ایران فرهنگی» و از اهمیت زبان فارسی  سخن به میان می آورند، در واقع به هیچ یک از این شعارها باور ندارند بلکه  از آنها به مثابه ابزاری استفاده می کنند تا از ایده های هژمونیک خود را که بر برتری نژادی و باستان گرایی پهلوی اول، متمرکز است دفاع کنند. از این رو بهترین روش برای شناخت باورهای آنها این است که نظر ایشان را درباره سیاست های قومی ابتدای پهلوی اول و شخص رضا خان بپرسیم که به سختی خواهند توانست نظرات خویش را توجیه کنند.
آیا آموزش زبان مادری با توجه به موقعیت کشورمان را سازنده می دانید؟ مزایا و معایب تغییر سیاست اموزشی تک زبانگی به دوزبانگی یا چندزبانگی را چگونه ارزیابی می کنید؟
مطالعات جدی  در زمینه  ژنتیک و زبان شناسی نشان می دهند که مغز انسان دارای ظرفیت و ساختاری  چند زبانی است (polyglot) و نه تک زبانی است. به عبارت دیگر کودک انسانی می تواند در سنین نخستین زندگی خود (پیش از پنج  یا شش سالگی)  تعداد زیادی  زبان (بدون آنکه  بتوانیم بگوییم چند زبان) را بیاموزد و آنها را حتی بدون لهجه در زندگی آتی خود به کار ببرد. اما واقعیت آن است که این ظرفیت بالقوه باید به وسیله  یک  سیاست فرهنگی و آموزشی مناسب و کاربرد پذیر عملی شود. امروز در بسیاری از کشورها، که  زبان های  متعددی دارند ، حتی اگر یک زبان ملی داشته باشند، تلاش می کنند  سیاست  چند زبانگی را گسترش بدهند. زیرا در این سیاست، مغز قابلیت های بیشتری برای تفکر خواهد داشت. با وجود این نباید فراموش کنیم که  اگر  سیاست  چند زبانی یا سیاست تک زبانی به خوبی  مدیریت نشوند و درست طراحی و اجرا نشوند، می توانند به شدت به  آموزش  ضربه بزنند.  پس  ولو آنکه ما  قابلیت های چند زبانگی را در مغز داشته باشیم تا مطمئن نباشیم که شرایط آموزش همزمان چند زبان را داریم  نباید چنین کاری بکنیم. اصل پانزده  بسیار دقیق است: بنا بر این اصل مساله آموزش زبان مادری در  مدارس است و نه  آموزش به زبان مادری. به عبارت دیگر این اصل ، اصل پایه ای ملی بودن زبان فارسی به مثابه زبان همه ایرانیان را به زیر سئوال نمی برد. بلکه راه را برای آن فراهم می کند که  کودکان ایرانی بتوانند زبان مادری خود را نیز در قالب یک درس در مدرسه به صورت علمی یاد بگیرند تا در کاربرد هر دو زبان یعنی زبان فارسی و زبان  مادری در زندگی آتی خود موفق تر باشند.

باید دقت داشت که  آموزش زبان به آموزش زبان ملی  و زبان  مادری محدود نمی شود: امروز  آموزش برخی از زبان های بین المللی  از جمله انگلیسی، و  برخی از زبان های  منطقه ای  مثل عربی،  به باور ما برای همه ایرانیان ضروری است. سپس بنا بر اینکه در مقاطع بالاتر  دانش آموزان خواسته باشند در چه رشته ای پیش بروند باز هم باید بر دانش زبانی خود بیافزایند مثلا  برای کسی که بخواهد  فلسفه بخواند به نظر من آموزش  زبان آلمانی در کنار زبان انگلیسی ضروردی است، یا  برای کسانی که بخواهند وارد  رشته های تاریخ باستان شوند عموما نیاز به  آموختن یک یا چند زبان باستانی و حتی زبان های مرده (یعنی زبان هایی که دیگر  متکلم زنده ندارند) وجود دارد.

بحث سیاست های زبانی  با  ایجاد دولت های ملی یا دولت – ملت ها از  ابتدای قرن بیستم و دموکراتیزه شدن آموزش  هر چه بیش از پیش در حوزه سیاسی مطرح شد. زیرا دولت های ملی برای مشروعیت بخشیدن به خود نیاز به ابداع مفهوم حافظه ملی  و ملت در معنای مدرن و دموکراتیک آن  [و نه در معنای باستانی آن] داشتند و این کار را اغلب روی مدل فرانسوی ژاکوبنی انجام دادند که اساسش از میان بردن قومیت ها، زبان ها و فرهنگ های غیر مرکزی بود. این همان سیاستی بود که رضا خان نیز تمایل داشت در ایران پیاده کند، اما به شدت شکست خورد، زیرا با دلیل تداوم کل تاریخ ایران در تضاد است. سیاست و روش درست در این زمینه همان است که تشریح کردم: پیش از هر چیز زبان فارسی به مثابه زبان میانجی و قدرت اصلی ما برای ارتباط با یکدیگر و با جهان: گسترش دادن و قدرتمند کردن این زبان در داخل و در خارج کشور، سپس، اعتبار بخشیدن به زبان های محلی و قومی خود و بالا بردن ارزش آنها در سطح داخلی و بین المللی، و سپس ایجاد رابطه فرهنگی با زبان های منطقه ای و زبان های بین المللی. بدین ترتیب می توانیم مدیریت چند زبانگی را پیش ببریم. اما اینکه نظریه های چند زبانگی مغزی را خواسته باشیم بدون تخصص ، بدون مدیریت فرهنگی ضروری و به سرعت پیاده کنیم، کاری است نه شدنی و نه مطلوب.

یونسکو هر سال با برگزاری روز جهانی زبان مادری در 21 فوریه تلاش و کوشش خود را برای حفاظت و پاسداری از زبان های زنده دنیا نشان می دهد و بر حفظ تنوع زبانی و فرهنگی جهان تاکید فراوان دارد در این میان ایران هم از یک تنوع زبانی و فرهنگی غنی برخوردار است اما به نظر می رسد که بیشتر سیاست گذاران فرهنگی ما این تنوع زبانی و فرهنگی را به چشم تهدید نگاه می کنند، نظر شما درباره این تنوع زبانی چیست؟
یونسکو در این اقدام خود بر اساس اجماعی عمل می کند که  تجربه  و درسی بود  که همه مردم جهان از  نژادپرستی و افراط در ملی گرایی در دو جنگ بزرگ جهانی گرفتند. این دو جنگ بر اساس  ایجاد تنش میان مردم و فرهنگ های مختلف و  شعارهای برتری جویانه این فرهنگ ها علیه یکدیگر سبب  کشته شدن  میلیون ها انسان شدند. تشکیل سازمان ملل و امضا  تعهدات بی شمار بین الملی در آن جهت انجام گرفتند که دیگر هیچ دولت و یا ملتی  بر اساس گفتمان های پوچ و مبالغه آمیز برتری ملی،  و ادعای  بزرگ تر بودن و هوشمند تر بودن،  داشتن اولویت نسبیت به دیگران  حرکت نکرده و کار را به  اختلاف و  درگیری و تنش نرساند. امروز وقتی می شنویم مکه به راحتی در تریبون های رسمی این کشور روشنفکران ما  از برتری نژادی، فرهنگی،  سیاسی، و ... ایرانیان نسبت به سایر مردم و کشورها و  فرهنگ ها دفاع می کنند، باید  متوجه بود که این امر  چیزی جز یک عقب گرد اجتماعی نیست . هیچ فرهنگی با تحقیر فرهنگ های دیگر بزرگی خودش را نشان نمی دهد. ما برای اینکه نشان دهیم  فرهنگ ایران ارزشمند است که بدون شک چنین است، باید غنایش را نشان دهیم، تنوعش را نشان دهیم، زبان های   متنوع و گوناگونش را نشان دهیم، هزاران سبک زندگی و  تنوع هنرها، معماری، غذاها،  اقلیم و  زیستگاه هایش را نشان دهیم و تلاش کنیم  به دیگران احترام بگذاریم و با احترام  گذاشتن  است که بزرگی خود را نشان می دهیم و نه با نفی و تحقیر دیگران و  شعار دادن به اینکه ما بهترین و بزرگترین و  تنها فرهنگ و ... غیره هستیم. این گونه شعارها را همه ملی گرایان افراطی در سراسر قرن بیستم مطرح کردند و میلیونها تن را به کشتن دادند و  برایشان سودی نداشت جز بر جای گذاشتن  ویرانه هایی بی پایان. این شعارها، همان رویکردهایی هستند که اروپا را امروز در  وخیم ترین وضعیتش  بعد از جنگ جهانی دوم قرار داده اند و به صورتی که امروز می بینیم  سخن گفتن از «جنگ داخلی» و  تنش های  گسترده بین قومی در کشورهایی چون آلمان و فرانسه دیگر اسباب مضحکه کسی نیست و این  احتمال ها ولو ضعیف بسیار جدی گرفته می شوند.  و این امر به  دلیل رویکردهایی بوده است دقیقا مشابه آنچه در ایران  کنونی از جانب گروهی از نخبگان فکری می بینیم. با این تفاوت که در کشورهای اروپایی ضربه خورده از این  رویکردها (اروپای غربی و روسیه) نخبگان و دانشگاهیان امروز در حال تلاش هستند که این افکار خطرناک را از مردم دور کنند، در حالی که  در اینجا هر روز تریبون جدید و مجله تازه ای را می گشایند که  نژاد پرستی و  هژمونی طلبی  را  بیشتر تقویت کنند و تصور آن است که این کار  به انسجام ملی دامن می زند در حالی که  این کار در ایران  بزرگترین خیانت به تاریخ و تجربه  فرهنگی این کشور در سراسر  عمر  چند هزار ساله آن است که همواره متنوع و چند فرهنگی بوده است. راز بقای ایرانی بودن در تحمل بالایش و نرمش آن در  ایجاد همسازی میان فرهنگ های گوناگون است و نه در  بلند کردن صدایش علیه دیگر فرهنگ ها. مسئولیت این امر بسیار سنگین است،  امروز کسانی که  از طریق روابط مرید و مرادی و پیوندهایی ناسالم در ردیف «بزرگان اندیشه و خرد» جای داده شده اند، به خودشان اجازه می دهند به هر گونه مایلند  گفتمان های ضد ایرانی و ضد ملی و نژاد پرستانه خود را  زیر لوای ایران دوستی و  ایران خواهی در تند ترین شعارها به بیان در آورند و هر گونه انتقاد نسبت به آنها با سخت ترین پاسخ های لشکری از اراذل و اوباش  فکری و نوکیسگان فرهنگی یا همان مریدانشان  پاسخ می گیرند که بسیار تلاش دارند آنها را روز به روز بیشتر کرده و هر چه بیشتر به آنها قیافه هایی اندیشمند بدهند؛ اما خوشبختانه لومپنیسم ایشان دائم  و روز به روز برجسته تر می شود. 

20 بهمن 1397
تعداد بازدید: 876

نظرات

دسته بندی محصولات
ارائه کنندگان
Yedi Iklim türkçe B1
1,500,000ريال990,000ريال
مرورگر شما بسیار قدیمی است!
جهت مشاهده این وب سایت به صورت صحیح، بروزرسانی مرورگرتان ضروری خواهد بود. بروزرسانی مرورگر
×