Instock
روزی که این اشعار ارزشمند و چاپ نشده استاد به دستم رسید و شروع به خواندن کردم، ناخودآگاه خود را در جو حاکم زمانه ی استاد و روزها و شب های غربت و به یکباره خود را در داخل «پرده آهنین» آن زمان، همان پرده آهنینی که به دور هویت انسانها و اقوام و ملتهای تحت سلطه حاکمیت سووئت کشیده شده بود احساس کردم. در این خفگان حکومت، زهتابی «جاوید» وار مسائل و معظلات غربت و همین طور کشورش ایران را به صورت اشعاری روایت می کند. روایتی غمناک از زبان و هویت مادریش که در حال فراموش شدن بود. زبانی که پهلوی ها آن را بیگانه می شمردند و هر بچه ای را که در مدرسه و محل به آن زبان، زبان مادریش صحبت می کرد تنبیه می کردند. شاعران و نویسندگان ترک زبان همیشه در چاپ و نشر آثارشان با سانسور بازدارنده پهلوی ها مواجه می شدند.
زمانی که «گولشن» به دور از وطن خویش روزگار می گذرانده، این بی توجهی به مردمان هم زبان و هم دین و هم میهنش را احساس می کرد. اشعار زهتابی حدیث غریبیست که سالهای طولانی در فضای خفقان حاکمیت شوراها و همانا فضای عینی در ایران آن زمان بیان شده است که آینه تمام نمای سالهای غربت و همین طور «هویت تاریخی، سیاسی، اجتماعی» ایران را منعکس می کند.
Instock
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.